جستجو
برای جستجو متن مورد نظر وارد کنید و Enter بزنید برای بستن Esc بزنید.
۷ خرداد ۱۴۰۳
زمان مطالعه : ۴ دقیقه
شماره ۱۲۳
بسیاری از مردم استانداردهای بالایی برای خود تعریف میکنند اما دائم این حس را دارند که از عهده این معیارها برنیامدهاند. این مساله ممکن است ناشی از چرخه معیوب معروف* باشد: کمالگرایی (Perfectionism)، اهمالکاری (Procrastination) و ناتوانی (Paralysis). هر کدام از این سه در قالب یک توالی به دیگری منجر میشود و در نهایت حس درماندگی در تحقق اهداف را ایجاد میکنند. با این حال میتوان با چند گام این چرخه را مختل و به تحقق هدف کمک کرد. اولین رویکرد این چرخه یا کمالگرایی را میتوان میل به اهدافی بیش از حد واقعبینانه یا بالاتر از سطح انتظار تعریف کرد. انسان کمالگرا در یک تفکر سیاه و سفید از عملکرد گیر میکند. کمالگرا بر این باور است که کامل نبودن اسفناک است. با اینکه اهداف بزرگ میتوانند به موفقیت ما کمک کنند اما میل به کمال باعث میشود اهداف همواره خارج از دسترس ما باشند. کمالگرایی به اهمالکاری ختم میشود. در نظر گرفتن اهداف بسیار بزرگ باعث میشود پروژه را تا «زمان مناسب» به تعویق بیندازیم (زمانی که بهنظر هیچگاه فرا نمیرسد)، بیش از حد برنامهریزی کنیم، تصمیم نگیریم یا هیچگاه نتوانیم کاری را کامل کنیم زیرا هنوز بینقص نشده است- همه اینها باعث اهمالکاری میشوند. به عبارت دیگر، چرخه کمالگرایی-اهمالکاری زمانی رخ میدهد که کمالگرایی جلودار آغاز یک کار میشود و سپس از آنجا که فرد از بینقص نبودن کار مطمئن نیست دائم انجامش را عقب میاندازد. جور دیگری که میتوان در این باره فکر کرد از منظر سیستم پاداش درونی ماست. کمالگرایی از هر تلاشی که یک استاندارد دستنیافتنی نداشته باشد بهشدت انتقاد میکند. در نتیجه ما در مواجهه با نقدی که حتی از درونمان نشأت میگیرد (و ما کاملاً از آن آگاه نیستیم)، انرژی و شوق انجام پروژه را از دست میدهیم. سیستم عملکردی انسان با رویکرد مثبت تقویت میشود. ما با تحسین و پذیرش انرژی…
دیدگاهتان را بنویسید!
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.